خاطره2
سه شنبه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۶، ۱۲:۱۹ ق.ظ
به نام خدا
اول دبستان_ سال74
زنگ استراحت بود و فقط من تو کلاس بودم کیف کل بچه ها رو گشتم و هر چی داشتن رو خوردم . زنگ استرحت دوم بچه ها فهمیدن که من خوردم. دیگه معلم و مدیر منو حسابی کتک زدن. منم دیگه بی اجازه دست تو کیف بچه ها نمیکردم.
یکی از بچه ها فقط نون خالی میاورد من التماسش میکردم که بهم بده اونم میداد انگار که بهترین غذای دنیا رو میخوردم .
و دیگه اینکه روی میز کلاس میرفتم و جیع میزدیم و میپریدم پایین. نمیدونم چرا وقتی بزرگ شدم دیگه جیغم در نمیاومد.
یاعلی
۹۶/۱۱/۲۴