***تنها فرمول خوشبختی قدر دانستن داشته هاست***

به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

***تنها فرمول خوشبختی قدر دانستن داشته هاست***

به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

***تنها فرمول خوشبختی قدر دانستن داشته هاست***

wilson (فیلم دور افتاده)

آخرین مطالب
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۱۹ زندگی

۱۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

با سلام

آهنگ فاطی از تتلو

 

 

 

غلامرضا ...
۲۲ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

غلامرضا ...
۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر

با سلام

تو سلف دانشگاه همیشه روی میز نمک و پارچ اب بود. من یه کار اشتباهی که انجام میدادم این بود که بعد از صرف ناهار با دوستان در نمکدون رو شل میکردم و پارچ اب رو پر از نمک میکردم. یه روز این بلا سر دوستم اومد و غذاش پر از نمک شده بود. بعد تو خوابگاه منو میزد و من فقط میخندیدم. تا یه هفته میخندیدیم.

غلامرضا ...
۱۶ مرداد ۹۸ ، ۱۳:۰۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

با سلام

تو خدمت زمانی که تازه منشی شده بودم وقت آزاد هم زیاد داشتم یه بار که کسی نبود به هم خدمتیها گفتم بیاین ورق بازی. رفتیم تو کانکس ورق بازی کردیم ولی یه بد شانسی که اوردیم این بود که ارشد ما رو دیدید و لو رفتیم و این شد که من از منشی به اشپزخونه منتقل شدم. تو اشپزخونه هم خیلی جام خوب بود اونجا مقسم بودم ولی غذا یا زیاد میومد یا کم و بهم گفتن تو دیگه مقسم نباش و منو انتقال دادن به شاطر نانوایی، من تو شاطری ماهر بودم چون تو شهرمون دوستم بهم یاد داده بود. ولی خیلی خسته کننده بود به همین دلیل اومدم خمیرها رو پر نمک کردم و داد همه رو در اوردم. بعدش منو انتقال دادن به دژبانی. تو دژبانی هم خیلی گند زدم چون همه رو راه میدادم داخل که بازم صدای همه رو در اوردم بهم گفتن چون اخرای خدمتته و چند روز دیگه تمومی بمون تا تموم شی. 

غلامرضا ...
۱۶ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۵۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

با سلام

از اولین تا اخرین مینویسم.

1. منشی

2. اشپزخونه

3. شاطر نانوا

4. راننده

5. دژبان

از یک به پنج رسیدم چون کار نمیکردم. به پنچمی که رسید خدمتم به پایان رسید. و کارت خدمت با درجه ستوان دوم رو گرفتم. 

یادش بخیر

غلامرضا ...
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۲۲ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱ نظر

با سلام

درسته که خدمت سربازی عمر ادم رو تلف میکنه ولی یه مزایایی هم داره. یه مثال بزنم من بی نظم بودم قبل از خدمت ولی بعدش خیلی با نظم شدم. ولی چون حرف زور تو کتم نمیرفت یه چند ماه اضاف خوردم. چیز خاصی هم نبود فرمانده گفت باید رو برجک شیفت بدی من قبول نکردم و من دو هفته پادگان نرفتم و بعدش که رفتم به دلیل سزپیچی و غیبت اضافه خدمت خوردم. من با فرمانده سر این موضوع دعوام شد و منو یه دو روز بازداشت کردن و پست خوب قبلیم رو ازم گرفتن. و...

 

غلامرضا ...
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

با سلام

الان کارت عروسی برام آوردن و اوایل هفته بعد باید برم عروسی. موندم که چی بپوشم. نمیدونم این بار هم موقع شام برم یا نه. شلوغ هم هست و منم کمرو. چرا بعضی کم رو میشن؟ چه کنیم که این کم رویی بهتر شه؟

پایدار مجانبی از دیدگاه لیاپانوف باشید.

یاعلی

غلامرضا ...
۱۵ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۵۴ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

تو دوره لیسانس کلاسمون 25 نفره بود و راحت میشد تغلبی کرد ولی تو دوره ارشد که 4 نفر بیشتر نبودیم یه کم سخت شد. به همین دلیل از دوست که 7 سالی از من بزرگتر بود گفت از دسشویی دانشگاه استفاده کنید. دیگه منم به دوستام گفتم که این کار رو کنیم . از ما 4 نفر فقط من و یه رفیق شیرازی اهل تقلبی نبودیم. اخه من خیلی تغییر کردم از دبیرستان به بعد. میخواستم درس بخونم و جواب زن وبچه بدم در اینده. به دوستم گفتم یه جزوه در دسشویی بالای دیوار بزارید و موقع دسشویی ازش استفاده کنید. بعد به دوستم گفتم استفاده کردی؟ گفت هر چه توش گشتم پیدا نکردم. بعد اون امتحان فهمیدیم که تغلبی تو دوره ارشد بی معنیه چون استادهای گرامی سوالات رو از کتابی در میارن که اون تمرینها حل مسایل نداره.

غلامرضا ...
۱۳ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ نظر
زنگ اخر درس فیزیک داشتیم و چون چیزی یاد نمیگرفتیم باید کلاس رو تعطیل میکردیم. چن نمونه میگم. مثلا یه بار یه جارو بزرگ اوردیم تو کلاس و اینقدر گرد وخاک بلند کردیم که معلم خودش نیومد. یه بار دیگه من گفتم همه فرار کنیم و همه در رفتیم. یه بار دیگه پسر خالم گفت بیا روی صندلی معلم پنس بزاریم و وقتی دبیر نشت یهو بلند شدو دعوا و دفترو تعطیلی. یه دوست دیگم یه کاری کرد که جواب نداد. اومدیم یه ترقه با سیم وصل کردیم که وقتی کبریت رو روشن کردیم تو نصفه راه خاموش شد و جوابی نداد. یه روز هم که هوا ابری و تاریک بود اومدیم مهتابی ها رو شکستیم تا نوری نباشه. از فیزیک 1 هیچی نفهمیدیم و بزور پاس کردیم.
غلامرضا ...
۱۳ مرداد ۹۸ ، ۰۲:۱۲ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

یه معلم دینی داشتیم که ادم خیلی خوبی بود. دوستم مجتبی یه روز که از اقای دینی کتک خورده بود خواست جبران کنه. یه روز مجتبی رفت یه قورباغه گرفت و گذاشت تو کشوی میز معلم. وقتی معلم کشو رو باز کرد قور باغه اب دهانش رو ریخت رو معلم و پرید بیرون. معلم هم خیلی عصبانی نشد و همه ما رو برد دفتر. مدیر گفت همه باید ولی هاشونو بیارن یا بگید کی بوده. هیچ کس چیزی نگفت مدیر به همه ما یه شیلنگ زد. یکی از بچه ها که خیلی ترسیده بود مجتبی را لو داد. و مجتبی سیری کتک خورد. و مجتبی دیگه خیلی پسر مودبی شد.

غلامرضا ...
۱۳ مرداد ۹۸ ، ۰۲:۰۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

سلام

یادمه تو دوران راهنمایی انشا داشتیم و من همش 17 اینا میگرفتم. پسر همسایمون که پنج سال ازم بزرگتر بود برام یه بار نوشت تا نمره بهتری بگیرم اینبار 13 گرفتم. اصلا شاخ دراوردم چون واقعا زیبا بود. چند ماه پیش گفتم بهش که اون انشایی که برام نوشتی 13 شدم گفت دبیرش کی بود گفتم فلانی. گفت اون به انشاهای خوب نمره خوب نمیده. یه روز که باهاش کلاس داشتیم من تو موقع درس داددنش یه کم حرف زدم منو کشید بیرون و من فهمیدم که الان تو گوشی بهم میزنه سرمو انداختم زیر و بهم گفت بهت نمیرنم بعد همینطور که با دکمه پیرهنم بازی میکرد من سرمو اوردم بالا بعدش یه تو گوشی محکم بهم زد. با دوستم هم دعواش شد دوستم زنجیرشو اورد بیرون که بزنتش ولی اون زورش زیاد بود و دوستم نتونست کاری کنه.


غلامرضا ...
۱۳ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

با سلام

روزی دو سه بار به مرگ فکر میکنم و حالم بد میشه و یاد خالم اینا افتادم که رحمت خدا رفتند و الان یه نفر داره زمینشون رو میسازه. انگار اصلا تو این دنیا نبودن. این شده یه عامل بازدارنده برای من. تو نت خوندم که اگه به فبرستان سر بزنید و راه برید بهتر میشید. دیشب رفتم سر زدم ولی زیاد اثر نداشت و دوباره اون حالت برگشته.

یاعلی

غلامرضا ...
۱۲ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

با سلام

دوست دارید در زندگی چه چیزهایی رو تجربه کنید؟ میتونید در نظرات یا در وبتون بنویسید.

من ...

1. زندان انفرادی رو تجربه کنم. (اسم زندان: زندان الکاتراز که تو دریاس یا اقیانوس)

2. نبرد با خرس در جنگل یا قطب

3. شکار نهنگ با نیزه در اقیانوس

4. سورتمه سواری و داشتن چند گرگ+ یه گرگ پیر

5. گلادیاتور بشم.

6. کارگری

# تا الان فقط مورد 6 رو موفق شدم.

یاعلی



غلامرضا ...
۰۹ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۳۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۶ نظر

با سلام

گفتم که دبیر فیزیک داشتیم و از روی جزوه قرمز رنگش درس میداد و ما فقط مینوشتیم. نحوه درس دادنش اینطوری بود که میگفت تا من نگفتم کسی ننویسه بعد که تابلو رو با گچ پر میکرد میگفت بنویسید بعدش سریع هم میخواست پاک کنه و کلا ما بیشتر فکر این بودیم که بنویسیم تا عقب نمونیم و دیگه وقت سوال پرسیدن و یاد گرفتن نداشتیم. یه روز اومد تو کلاس و گفت دیشب خانمم گفته این مسله رو خراب حل کردی و اومد باز حلش کرد. یکی از بچه ها گفت تو هیچی بلد نیستی و بعد دعواش شد. و اون همکلاسیم که اسمش ساسان بود کلاسش رو تغییر داد و رفت کلاس اول 1. ساسان الان نیرو دریایی کار میکنه. زنگ بعدش بچه های کلاس اول 4 تو کلاسش جوجه رنگی رها کردن بودن و مغلم دنبال جوجه تو کلاس میگشته. تو کلاس اول 4 یه بچه قوی هیکل بود که همیشه منو میگرفت و میبرد بالای سرش. من همیشه ازش میترسیدم. یادش بخیر

غلامرضا ...
۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳ نظر
با سلام
اول مهر سال 82 بود که رفتم اول دبیرستان و دیدم که 6 تا کلاس اول هستیم و هر کلاس 30 نفر. بعدش من افتادم تو کلاس اول پنج و سه روز اول هفته شیفت ظهر بودم و سه روز بعدی صبح که باید هر روز صبح 3 شنبه دبیر زیست سوال میکرد ازمون و استرس داشتیم چون خیلی ترسناک و عصبی بود. کلا از زیست متنفر شدم. یه دبیر ریاضی هم داشتیم که تازه معلم شده بود و اصلا بلد نبود درس بده. مجبور شدم دفتر قدیمی برادرم رو بر دارم و از روی اون بخونم تا بتونم نمره خوبی بگیرم. دبیر فیزیک هم یه جزوه قرمز داشت که از روی اون مینوشت. و اونم به ما هیچی یاد نداد. ولی دوستای زیادی پیدا کردم و بهترین سال تحصیلی من بود. ولی یه معلم خوب تو درس ادبیات داشتیم که خدا رحمتش کنه پنجشنبه ها زنگ اخر زبان فارسی داشتیم و پنجشنبه بازار بود رضا و امین که هم محلی و هم کلاسی من بودن میرفتن پنجشنبه بازار واسه دختر بازی و معلم زبان مینوشت رو تابلو که امین و رضا به پنجشنبه بازار رفتند و بعد نهاد و گزاره ذو برای ما درس میداد. امین همون سال اول دبیرستان ازبس که کنار هنرستان دخترونه رد شد تا زن گرفت و بعد دختر دار شد و بغدش طلاق گرفت و الان باز ازدواج کرد و لوازم خانگی داره. ولی رضا زن نگرفته و هنوز مجرده. ...
پایدار باشید


غلامرضا ...
۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۲۹ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

منطقه زیبای موراویا در اروپا 

غلامرضا ...
۰۶ مرداد ۹۸ ، ۱۱:۰۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر

با سلام

ترکی از میثم ابراهیمی




غلامرضا ...
۰۶ مرداد ۹۸ ، ۱۰:۳۰ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر