***تنها فرمول خوشبختی قدر دانستن داشته هاست***

به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

***تنها فرمول خوشبختی قدر دانستن داشته هاست***

به راحتی نرسید آنکه زحمتی نکشید

***تنها فرمول خوشبختی قدر دانستن داشته هاست***

wilson (فیلم دور افتاده)

آخرین مطالب
  • ۲۵ ارديبهشت ۹۹ ، ۱۳:۱۹ زندگی

شاگردی از استادش پرسید ((عشق چیست؟))
استاد در جواب گفت به گندم زار برو و پر
خوشه ترین شاخه را بیاور.اما در هنگام عبور
از گندم زار به یاد داشته باش که نمی توانی به
عقب برگردی تا خوشه ای بچینی.
شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی
برگشت . استاد پرسید ((چه اوردی؟))
و شاگرد با حسرت جواب داد ((هیچ !هرچه جلو
می رفتم خوشه های پر پشت تر می دیدم و به
امید پر پشت ترین ان ها تا انتهای گندم زار
رفتم.))
استاد گفت عشق یعنی همین!
شاگرد پرسید پس(( ازدواج چیست؟))
استاد به سخن امد که به جنگل برو وبلندترین
و زیباترین درخت را بیاور. اما به یاد داشته
باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی.
شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی
برگشت.
استاد پرسید:((چه شد؟))
او در جواب گفت به جنگل رفتم و اولین درخت
بلندی را که دیدم انتخاب کردم. ترسیدم که اگر
جلو بروم باز هم دست خالی برگردم.
استاد گفت ((ازدواج یعنی همین!!!))

غلامرضا ...
۰۱ آبان ۹۸ ، ۲۲:۴۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

تو فقط بخند دستتو بگیر جلو لبات
بخند تا من ذوق کنم برات
همش نیم ساعته نیستی زد به سرم هوات
بخند دستتو بگیر جلو لبات

بخند تا من ذوق کنم برات

 

 

 

غلامرضا ...
۲۹ مهر ۹۸ ، ۲۰:۳۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

دلداده ی توام رویای هر شبی عاشق نمیشدم عاشق شدم ببین
رفتی از کنارم اما رفتنت پر از معما حیف گفتمت از عشق و باور گفتی از نگاه آخر حیف
راحت از این دل مرو که جانم میرود هر کجا روانه شوم صدایت میزنم
جان من رها به سوی تو شد نگاه من اسیر موی تو شد
دل به دریاها بزن از عشق بگو
زیبای من به هر کجا روی کنار توام
جان جانانم تویی زیبا تویی رویا تویی قسم به جان من قسم نرو

چشمانم دار و ندارم بود دار و ندارم کو من دلبستم به آنکه دلدارم بود دلبر نازم کو
دل به دریاها بزن از عشق بگو زیبای من به هر کجا روی کنار توام
جان جانانم تویی زیبا تویی رویا تویی قسم به جان من قسم نرو

غلامرضا ...
۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۲:۲۳ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲ نظر

ای پرنده مهاجر
سفرت سلامت اما
به کجامیری عزیزم قفسه تموم دنیا

روی شاخه های دوری چه خوشی داره صبوری
وقتی خورشیدی نباشه تا همیشه سوت و کوری

میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت

واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم

آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه

آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه

میگذره روزای عمرت توی جاده های خلوت
تا بخوای بر گردی خونه گم میشی تو باغ غربت

واسه ما فرقی نداره هر جا باشیم شب نشینیم
دلخوشیم به این که شاید سحرو یه روز ببینیم

آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه
آخرش یه روزی هجرت در خونتو میکوبه
تازه اون لحظه میفهمی همه آسمون غروبه

غلامرضا ...
۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۱:۴۵ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

بــاز دگر بـاره رســیــد اربـعـیــن

جوش زند خـون حـسـیـن از زمین

شـد چـهـلـم روز عــزای حـسـیــن

جــان جــهــان بـــاد فدای حـسین . . .

اربعین حسینی تسلیت باد

غلامرضا ...
۲۷ مهر ۹۸ ، ۱۱:۱۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

سلام...

وقتی پول داری همه چی داری مثلا:

سلامتی

خدا

مادیات

همه دنبال دوستی ان باهات.

# سلامتی هم بدون پول بدرد نمیخوره.

یاحسین

غلامرضا ...
۲۴ مهر ۹۸ ، ۱۹:۵۶ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه رنگ سفیدی نشسته رو موهات هنوزم قشنگن واسم جفت چشمات


دوتا خط باریک کنار لباته هنوزم تب عشق تو حال و هواته


یه لبخند کوتاه کنارش یه کم غم چقدر زود گذشتن همین چند قدم هم


مث اینکه دیروز همو دیده بودیم با همدیگه عشقو به اوجش رسوندیم

غلامرضا ...
۲۰ مهر ۹۸ ، ۱۹:۴۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

در کودکی عاشق بادکنک بودم امکان نداشت با پدر و مادرم به سوپر مارکت بروم و برای بادکنک پا زمین نکوبم اولین بادکنکی که داشتم را همان روز اول در دست هایم گرفتم و محکم بغلش کردم... ولی ترکید... فهمیدم همان اول نباید خیلی دوست داشتنم را نشان بدهم.

نباید خیلی محکم بغلش کنم طاقتش را ندارد می ترکد!! بادکنک بعدی را بیش از حد بزرگش کردم ظرفیتش را نداشت... آن هم ترکید... فهمیدم نباید چیزی را که دوست دارم بیش از حد بزرگش کنم

بادکنک بعدی را که خریدم حواسم بود... نه دوست داشتنم را زیاد نشان دادم نه بیش از حد بزرگش کردم ولی آن هم برای من نماند بردمش پیش دوستانم و در یک چشم بر هم زدن صاحبش شدند!!!!

بادکنک بعدی را خیلی اتفاقی از دست دادم وسط روزهای خوبمان وقتی همه چیز خوب پیش می رفت افتاد روی بخاری و تمام... رفتم سوپر مارکت محله و یک بادکنک دیگر خریدم همان جا به آن نگاه کردم و گفتم تو آخرین بادکنکی هستی که دوست دارم... رفتم خانه و آن را در کمد گذاشتم. نه بغلش کردم... نه زیاد بزرگش کردم... نه به کسی نشانش دادم...

اینطور دیگر هیچ خطری تهدیدش نمی کرد... یک دوست داشتن یواشکی... یک دوست داشتن از راه دور... یک دوست داشتن بدون روزهای خوب و شاد... هر چند وقت یک بار می رفتم سراغش تا مطمئن شوم هنوز هست... یک روز وقتی رفتم سراغش دیدم که خیلی کوچک شده... خیلی پیر شده... همان جا بود که فهمیدم دوست داشتن را باید یاد گرفت...

فهمیدم به دست آوردن کسی که دوست داری تازه اول ماجراست... دوست داشتن نگهداری می خواهد... من بادکنک های زیادی را داشتم ولی دوست داشتن را هیچوقت یاد نگرفتم...

حسین حایریان

غلامرضا ...
۱۹ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

رمان...

یک بار دزدکی با هم رفتیم سینما و من دو ساعت تمام به جای فیلم، او را تماشا کردم! دو سال گذشت! جیب هایم خالی بود و من هنوز عاشق فروغ بودم. گرسنگی از یادم رفته بود. یک روز فروغ پرسید: «کی ازدواج می کنیم؟» گفتم: «اگر ازدواج کردیم دیگر به جای تو، باید به قبض های آب، برق، تلفن، قسط های عقب افتادۀ بانک، تعمیر کولر آبی، بخاری، آبگرمکن، اجاره نامه و اجاره نامه و اجاره نامه و شغل دوم و سوم و دویدن دنبال یک لقمۀ نان از کلۀ سحر تا بوق سگ و گرسنگی و جیب های خالی و خستگی و کسالت و تکرار و تکرار و تکرار و مرگ فکر کنم! و تو به جای عشق، باید دنبال آشپزی، خیاطی، جارو، شستن، خرید و میهمانی و نق و نوق بچه و ماشین لباسشوئی و جارو برقی و اتو و فریزر و فریزر و فریزر باشی! هر دومان یخ می زنیم! بیشتر از حالا پیش همیم اما کمتر از حالا همدیگر را می بینیم! نمی توانیم ببینیم! فرصت حرف زدن با هم را نداریم! در سیالۀ زندگی دست و پا می زنیم، غرق می شویم و جز دلسوزی برای یکدیگر کاری از دست مان ساخته نیست، عشق از یادمان می رود و گرسنگی جایش را می گیرد...!  

 

عشق روی پیاده رو

مصطفی مستور

غلامرضا ...
۱۹ مهر ۹۸ ، ۲۲:۳۳ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

Dance me to your beauty with a burning violin

برقص آر مرا تا زیباییت با نوای سوزاننده ویولون

 

Dance me through the panic till I'm gathered safely in

برقص آر مرا در میان بیم و هراس تا در آرامش قرار گیرم

 

Lift me like an olive branch and be my homeward dove

بلند کن مرا مانند شاخه های زیتون

و پرنده ی من باش که به خانه باز می گردد

غلامرضا ...
۱۹ مهر ۹۸ ، ۲۲:۰۸ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱ نظر

غلامرضا ...
۱۸ مهر ۹۸ ، ۱۳:۲۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰ نظر

حالا وقتشه عزیزم وا کنی این پنجره هارو


انگاری بهار رسیده خونده اسم ما دوتارو


تو خزون زده پر از اشک من تو دست گریه تنها


بیا تا زندگی پر شه تویه چشم خسته ی ما

غلامرضا ...
۱۰ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

چشای من دنبالته

دلم هنوز تو فکرته 

میخوام بگم دوست دارم

هنوز صدام یادته؟!

غلامرضا ...
۱۰ مهر ۹۸ ، ۲۳:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲ نظر

با سلام

دوران راهنمایی به بعد تصمیم گرفتم که محکم درس بخونم. یه روز خاله ام اومد خونه گفت چرا اینقدر زیاد درس میخونی گفتم که میخوام جواب زن و بچه در اینده بدم. بعد خاله ام این موضوع رو برای پسرش تعریف کرد ولی اون تغییری نکرد. الان اون ویزیتور شده و داره جواب زن وبچه رو میده. و من هنوز دارم جواب خودم رو میدم. تو این موندم که من تو اون سن چه جمله ای گفته بودما عجیبه.

غلامرضا ...
۰۷ مهر ۹۸ ، ۲۳:۵۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

هردفعه، براى رو به رو شدن با قلبم

دنبال اونى که میشناختم ازت میگردم

رو به روى من یه تصویر هزار تیکه شده ست

که با هر بار رفتنت، یه تیکه شو گم کردم

غلامرضا ...
۰۷ مهر ۹۸ ، ۲۲:۴۵ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰ نظر

فاصله میگیری ازم اما نمیتونی بری
چشمات میگن عاشقی چرا نمیتونی بگی
از چی فرار میکنی با من نمیخندی چرا
کمتر نگاهم میکنی موهاتو میبندی چرا

نگاهتو ازم نگیر صدام بزن پیش همه
پیش همه
کیه ندونه ما دوتا حواسمون پیش همه
پیش همه

بذار بفهمن با منی
دیوونگی هات، پس کجاست
این عشق، فقط مال تو نیست
این عشق، مال ما دو تاست

نترس، من کنارتم هیچ مرزی میون ما نذار
هیچکی رو غیر من نبین موهاتو واسم وا بذار

نگاهتو ازم نگیر صدام بزن پیش همه
پیش همه
کیه ندونه ما دوتا حواسمون پیش همه
پیش همه

نگاهتو ازم نگیر صدام بزن پیش همه
پیش همه
کیه ندونه ما دوتا حواسمون پیش همه
پیش همه

غلامرضا ...
۰۶ مهر ۹۸ ، ۲۳:۴۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۷ نظر

سلام...

بچه ها کجایید؟ دلم براتون تنگ شده. مشغول چه کاری هستید؟ من که گرفتار مدرسه و خونه سازی هستم.

غلامرضا ...
۰۵ مهر ۹۸ ، ۱۰:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

یه پنجره با یه قفس یه حنجره بی هم نفس

سهم من از بودن تو یه خاطرس همین و بس

تو این مثلث غریب ستاره ها رو خط زدم

دارم به آخر میرسم از اونور شب اومدم

یه شب که مثل مرثیه خیمه زده رو باورم

میخوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم

بذار که کوله بارمو رو شونه ی شب بذارم

باید که از اینجا برم فرصت موندن ندارم

داغ ترانه تو نگام شوق رسیدن تو تنم

تو حجم سرد این قفس منتظر پر زدنم

من از تبار غربتم از آرزوهای محال

قصه ی ما تموم شده با یه علامت سوال

بذار که کوله بارمو رو شونه ی شب بذارم

باید که از اینجا برم فرصت موندن ندارم

غلامرضا ...
۲۳ شهریور ۹۸ ، ۲۲:۳۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۴ نظر

با سلام

آهنگ فاطی از تتلو

 

 

 

غلامرضا ...
۲۲ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۲۰ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲ نظر

غلامرضا ...
۱۸ مرداد ۹۸ ، ۱۲:۱۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۵ نظر